دست‌نوشته‌های کمیل

بایگانی

۲۲۰ مطلب در فروردين ۱۴۰۳ ثبت شده است

بسم الله الرحمن الرحیم 
 

ﺷﺨﺼﯽ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﭘﻠﻮﯼ ﻏﺬﺍﯾﺶ ﺭﺍ 
ﺧﺎﻟﯽ ﻣﯽﺧﻮﺭﺩ، ﮔﻮﺷﺖ ﻭ ﻣﺮﻏﺶ
ﺭﺍ ﻣﯽﮔﺬﺍﺷﺖ ﺁﺧﺮ ﮐﺎﺭ!
ﻣﯽﮔﻔﺖ: ﻣﯽﺧﻮﺍﻫﻢ ﺧﻮﺷﻤﺰﮔﯽﺍﺵ 
ﺑﻤﺎﻧﺪ ﺯﯾﺮ ﺯﺑﺎﻧﻢ...
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻫﻢ ﭘﻠﻮ ﺭﺍ ﮐﻪ ﻣﯽﺧﻮﺭﺩ،
ﺳﯿﺮ ﻣﯽﺷﺪ، ﮔﻮﺷﺖ ﻭ ﻣﺮﻍ ﻏﺬﺍ 
ﻣﯽﻣﺎﻧﺪ ﮔﻮﺷﻪﯼ ﺑﺸﻘﺎﺑﺶ!
ﻧﻪ ﺍﺯ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺁﻥ ﭘﻠﻮ ﻟﺬﺕ ﻣﯽﺑﺮﺩ، 
ﻧﻪ ﺩﯾﮕﺮ ﻣﯿﻠﯽ ﺩﺍﺷﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺭﺩﻥ

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ فروردين ۰۳ ، ۰۱:۱۴
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم 
رهبر انقلاب: بنده به حرکت عمومی اعتماد دارم؛ معتقدم «یَدُ اللهِ مَعَ الجَماعَة»؛ اعتقاد دارم دست خدا است که دارد کار میکند؛ روز قدس را نگاه کنید... با آن دهان روزه؛ چه کسی مردم را می‌آورد در این خیابانها؟ این دست خدا است؛ خدا را می‌بینیم، اعتماد میکنیم به این حرکت مردمی، به این صدق و بصیرت مردمی اعتماد میکنیم.

 


باید در کشور ما و در میان جامعه‌ی ما ترتیبی اتّخاذ بشود که همه‌ی آحاد مردم به نحوی با قرآن اُنس داشته باشند و مفاهیم قرآنی برای اینها مفهوم باشد و معانی قرآن را درک کنند، به قرآن مراجعه کنند؛ ولو به طور اجمال از مفاهیم قرآنی سر در بیاورند. باید به اینجا برسیم.
۱۳۹۳/۰۴/۰۸

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ فروردين ۰۳ ، ۱۲:۲۵
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم 

‼️مقاله "شیوان ماهندراجاه" در #وبگاه_کردل Cradle با عنوان "آنطور که #ایرانی‌ها در حال #جوشاندن_قورباغه_اسرائیلی هستند، #آهسته، #روشمند و #علمی است

👈 دکتر "شیوان ماهندراجاه" یکی از اعضای اندیشکده "انجمن سلطنتی تاریخ" در #لندن است. دکترای خود را در رشته خاورمیانه و تاریخ اسلام در دانشگاه کمبریج گرفته است و مقالات فراوانی درباره #اسلام، #ایران، #افغانستان و #پاکستان به چاپ رسانده است.

🔰 او در این مقاله به تشریح مختصری به شرح ذیل می‌نویسد:

اگر قورباغه‌ای در یک دیگ روی اجاق گاز قرار گیرد، با ادامه افزایش دما در دیگ آب باقی می‌ماند و حتی با به نقطه جوش رسیدن آب قورباغه بیرون نمی‌پرد  و در اثر آن می‌میرد زیرا تغییرات آنقدر تدریجی است که قورباغه متوجه آن

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ فروردين ۰۳ ، ۱۲:۱۹
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم 
 

روزی شاگردی از استادش خواست که به او درسی به یاد ماندنی دهد. استاد از شاگردش خواست کیسه نمک را نزد او بیاورد. سپس مشتی از نمک را داخل لیوان نیمه پری ریخت و از او خواست همه آن آب را بخورد. شاگرد فقط توانست یک جرعه کوچک از آب داخل لیوان را بخورد، آن هم به سختی.

استاد پرسید: «مزه اش چطور بود؟»
شاگرد پاسخ داد: «خیلی شور و تند است، اصلاً نمی شود آن را خورد.»

استاد حکیم  از شاگردش خواست یک مشت از نمک بردارد و او را همراهی کند. رفتند تا رسیدند کنار دریاچه. استاد از او خواست تا نمکها را داخل دریاچه بریزد. سپس یک لیوان آب از دریاچه برداشت و به شاگردش داد و از او خواست آن را بنوشد. شاگرد براحتی تمام آب داخل لیوان رو سر کشید. استاد این بارهم از او مزه آب داخل لیوان را پرسید. شاگرد پاسخ داد: «کاملا معمولی بود.»

استاد پیر  گفت: «رنجها و سختیهائی که انسان در طول زندگی با آنها روبرو می شود همچون مشتی نمک است و اما این روح و قدرت پذیرش انسان است که هر چه بزرگتر و وسیعتر می شود، می تواند بار آن همه رنج و اندوه را براحتی تحمل کند. بنابراین سعی کن یک دریا باشی تا یک لیوان آب.»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ فروردين ۰۳ ، ۱۲:۱۱
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم 

«إنّک علی کل شیء قدیر»

🌿هر گاه نسبتِ خودم را با تو می‌بینم و قیمت عشق تو را می‌سنجم، در مسیر رسیدن به عشق تو جز یأس چیزی عایدم نمی‌شود.

🌿عشق تو کجا و من ناچیز کجا؟ دل من چه ارزشی دارد که خانۀ عشق تو شود؟ آن هم دلی که کاروانسرای عشق‌های دنیایی بوده و بوی زمین گرفته است.

🌿تیغ این یأس وقتی می‌خواهد نفسم را قطع کند، ناگهان به یاد خدای علی کل شیء قدیر می‌افتم و امیدم جان می‌‌گیرد.

🌿خدا را شکر که خدایم بر هر کاری تواناست و او را شکر که قدرتش نمی‌گذارد با ضربۀ سنگین یأس پشتم به خاک مالیده شود. 

🌿آقا! من روزی عاشق تو خواهم شد، این را به امید خدای علی کل شیء قدیر می‌گویم. 

🌿دعا کن ایمانم به قدرت خدا روز به روز بیشتر شود تا هیچ گاه یأس از عاشق شدن مرا به وادی مرگ نکشاند.
🌿وقتی به ارزویم فکر میکنم و امیدی را که خواهانش هستم فکر میکنم میبینم اینها هم از لطف تو است پس مگذار دشمن شاد شوی مرا به غلامی خودت استختدام کن 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ فروردين ۰۳ ، ۱۱:۳۸
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم 
روزگاری در سرزمینی، 
زنى بود بسیار حسود، همسایه‌اى داشت به نام خواجه سلمان که مردى ثروتمند و بسیار شریف و محترم بود، زن بر خواجه رشک مى‌برد و مى‌کوشید که اندکى از نعمتهاى آن مرد شریف را کم کند و نیک نامى او را از میان ببرد؛ ولى کارى از پیش نمى‌برد و خواجه به حال خود باقى بود.
عاقبت روزى تصمیم گرفت، که خواجه را مسموم کند، حلوایى پخت و در آن زهرى بسیار ریخت و صبحگاهان بر سر راه خواجه ایستاد؛ هنگامى که خواجه از خانه خارج شد، حلوا را در نانى نهاده، نزد خواجه آورد و گفت: خیراتى است.
خواجه، حلوا را بستاند و چون عجله داشت، از آن نخورده به راه افتاد و به سوى مقصدى از شهر خارج شد. در راه به دو جوان برخورد که خسته و مانده و گرسنه بودند، خواجه را بر آن دو، شفقت آمد، نان وحلوا را به آنها

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ فروردين ۰۳ ، ۰۴:۵۳
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم 

حضرت موسی به عروسی دوجوان مومن و نیک سرشت قومش دعوت شده بود، آخر شب در هنگام خداحافظی عزرائیل را بر بالای خانه بخت وحجله عروس و داماد دید!!!از او پرسید تو اینجا چه میکنی؟عزراییل گفت امشب آخرین شب زندگی این عروس داماد است ماری سمی درمیان بستر این دوجوان خوابیده ومن باید در زمان ورود وهمبستر شدن آنها دراین حجله جان هر دو را به امر پروردگار دراثرنیش مار بگیرم .
موسی با اندوه از ناکامی و مرگ این دوجوان نیکوکار و مومن قومش رفته وصبحگاهان برای برگذاری مراسم دعا و دفن آن دو بازگشت امادر کمال تعجب و خوشحالی عروس و داماد زنده و خندان از دیدن پیامبر خدا درحال بیرون انداختن جسد ماری سیاه دید!!!
از خدا دلیل دادن این وقت وعمر اضافه به ایشان را پرسید؟
جبرییل نازل شدو گفت دلیل را خود

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ فروردين ۰۳ ، ۱۶:۴۶
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم 
از مردی پرسیدند بچه‌ات را بیشتر دوست داری یا همسرت را، پاسخ جالبی داد :گفت: بچه‌ام را عاشقانه و زنم را عاقلانه دوست دارم!! گفتند یعنی چه ؟ 
گفت من عاشق بچه‌ام هستم؛ همه کارهاش رو دوست دارم٬ همه افکارش، حرکاتش و همه چیزش برایم زیباست حتی اگر برای دیگران بد باشد
ولی همسرم را عاقلانه دوست دارم...
دختر زیبای رویاهای من وقتی با من ازدواج کرد 
زیباترین موها رو داشت؛ بنابرین الان که بین موهای زیبایش موهای سفید می بینم من آن موهای سفید را می‌پرستم.
وقتی با من ازدواج کرد صورتش بسیار زیبا بود. حالا که چروکهای صورتش را می‌بینم من آن خطهای صورتش رو سجده می کنم.
وقتی از دست من عصبانی می شود و سکوت می کند من آن سکوت را دوست دارم.
وقتی به خاطر من چندین سال با ناملایمات ساخته، من آن ساختنش را دیوانه‌وار دوست دارم.
پس من نسبت به همسرم عاقلانه عاشق هستم.
وقتی زندگی برایت ارزش داشته باشد نگاهت حکیمانه میشود 
مراقب زندگیمان باشیم 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ فروردين ۰۳ ، ۱۶:۴۳
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم 

کلمات تـو
سرنوشت تو را به وجود میآورند.

اندیشه های تو زندگی ات را میسازند 

و آنچه که به خود می گویی
از زندگی ات می شنوی

از کلامت بر تو حُکم می شود. 
تو همانی که می اندیشیر

قانون انتظار میگه:

منتظر هر چی باشی وارد زندگیت میشه.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ فروردين ۰۳ ، ۱۴:۲۴
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم 

از گناهان دروی کنید زیرا جلوی روزی بنده به سبب گناه گرفته میشود.

امام_علی(ع)
------
گناه روزی را تغییر میدهد نعمت را به نقمت تبدیل میکند فرصت ها را به تهدید تبدیل میکند ارامش را به حرص و ولع میرساند 

 

#پیامبر_اکرم (صلی الله علیه و آله)فرمودند:

✨ سه نفر هستند که هنگام دیدار با خدا از هر دری که بخواهند وارد بهشت می‌شوند:

1⃣ کسی که خوش اخلاق باشد.

2⃣ کسی که هم در خلوت هم در حضور مردم از خدا بترسد.

3⃣ کسی که جر و بحث را رها کند، حتی اگر حق با او باشد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ فروردين ۰۳ ، ۱۳:۴۷
داود احمدپور