دست‌نوشته‌های کمیل

بایگانی

۱۰۲ مطلب در اسفند ۱۴۰۲ ثبت شده است

بسم الله الرحمن الرحیم 
آن قدر غرق در محسوسات شده ائیم که معقولات کم کم از زندگی ما در حال عقب نشینی هستند و امور ماوراء طبیعی فراموش می شوند، دیگر کمتر از فرشتگان و جبرئیل و میکائیل و عزرائیل سخنی به میان می آید ، در حالی که حضور ملائک در زندگی ما همیشگی و لحظه ای است برای مثال در آیه ۳ تا آخر سوره مبارکه قدر می خوانیم : شب قدر از هزار ماه برتر است ، فرود می آیند در آن فرشتگان و روح به فرمان پروردگارشان برای همه امور ، سلام بر آن باد تا طلوع فجر .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ اسفند ۰۲ ، ۲۳:۲۳
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم 
داشتن پول و ثروت کافی نیست. انسان برای خوشبختی به چیزهای دیگر نیز نیاز دارد، مانند عشق، احساس ارزشمند بودن، روابط اجتماعی قوی، سلامت جسمی و روحی، تعادل در زندگی شغلی و خانوادگی ، بعلاوه همین ثروت هم موقع مرگ برای ما کاری نمی کند و یا همکاری با یک راهنما یا هادی معتبر به موفقیت و رضایت بخش شدن زندگی ما کمک می کند، گاهی فرد با داشتن ثروت و قدرت بالا، خود را بالاتر از دیگران می ببیند و و مغرور می شود و فکر می کند صاحب همه دنیاست اما هرگز چنین نیست، در آیه ۱۱ تا ۱۳ سوره لیل می خوانیم: چون درگذشت مال و ثروتش به دردش نمی خورد ، همانا هدایت در دست ماست و همانا دنیا و آخرت هم از ماست.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ اسفند ۰۲ ، ۲۲:۴۹
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم 
ابن سکیت اهوازی، از دانشمندان بزرگ و مشهور عصر امام دهم حضرت هادی (ع) بود و از محضر آن حضرت و امامان دیگر بهره های وافر برده بود، او روزی از امام هادی (ع) این سئوال را کرد: 
(خداوند چرا حضرت موسی (ع) را با معجزه عصا و ید و بیضا و وسائل باطل کننده جادوی جادوگران فرستاد؟
و چرا حضرت عیسی (ع) را با وسائل طبابت و درمان بیماریها (و شفای دردمندان و بیماران جسمی) فرستاد؟
ولی حضرت محمد پیامبر اسلام (ص) را، با معجزه بیان و شیوا خطبه های غرا و سخنان دلنشین فرستاد؟)
امام هادی (ع) در پاسخ فرمود: در عصر موسی (ع)، آنچه که بیشتر رواج داشت، جادوگری قرار گیرد و بر آنها چیره شود فرستاد، او کارهایی کرد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ اسفند ۰۲ ، ۱۱:۰۷
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم 
استادی درشروع کلاس درس، لیوانی پراز آب به دست گرفت. آن را بالا گرفت که همه ببینند... بعد از شاگردان پرسید: به نظر شما وزن این لیوان چقدر است؟
شاگردان جواب دادند: 50 گرم، 100 گرم، 150 گرم...
استاد گفت: من هم بدون وزن کردن، نمی دانم دقیقا“ وزنش چقدراست. اما سوال من این است: اگر من این لیوان آب را چند دقیقه همین طور نگه دارم، چه اتفاقی خواهد افتاد؟
شاگردان گفتند: هیچ اتفاقی نمی افتد.
استاد پرسید: خوب، اگر یک ساعت همین طور نگه دارم، چه اتفاقی می افتد؟
یکی از شاگردان گفت: دست تان کم کم درد می گیرد.
حق با توست.. حالا اگر یک روز تمام آن را نگه دارم چه؟
شاگرد دیگری گفت: دست تان بی حس

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ اسفند ۰۲ ، ۱۱:۰۲
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم 

روزی روزگاری زنی در کلبه ای کوچک   زندگی می کرد. این زن همیشه با خداوند صحبت می کرد و با او به راز و نیاز می پرداخت. روزی خداوند پس از سالها با زن صحبت کرد و به زن قول داد که آن روز به دیدار او بیاید. زن از شادمانی فریاد کشید، کلبه اش را آماده کرد و خود را آراست و در انتظار آمدن خداوند نشست! چند ساعت بعد در کلبه او به صدا درآمد! زن با شادمانی به استقبال رفت اما به جز گدایی مفلوک که با لباسهای مندرس و پاره اش پشت در ایستاده بود، کسی آنجا نبود! زن نگاهی غضب آلود به مرد گدا انداخت و با عصبانیت در را به روی او بست. دوباره به خانه رفت و دوباره به انتظار نشست! 
 
ساعتی بعد باز هم کسی به دیدار زن آمد. زن با امیدواری

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ اسفند ۰۲ ، ۱۰:۵۶
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم 

#مرگ_میخواهی_برو_گیلان

در عبارت مثلی بالا که بعضی گیلان و 
برخی کیلان از توابع شهرستان دماوند تلفظ می کنند کلمۀ گیلان که همان استان یکم باشد صحیح و ضرب المثل بالا مربوط به آن منطقه است. موقع و مورد استفاده از این ضرب المثل هنگامی است که شخص از لحاظ تأمین و تدارک زندگی کاملاً آسوده خاطر باشد. تمام وسائل و موجبات یک زندگانی مرفه و خالی از دغدغه و نگرانی برایش فراهم باشد و هیچ گونه نقص یا نقیصه ای در امور مادی یا معنوی احساس نکند.
در چنین موقع اگر باز هم شکر نعمت نگوید و حس زیاده طلبی خود را نتواند اقناع و ارضا کند دوستان و آشنایان از باب طنز یا تعریض می گویند: مرگ می خواهی برو گیلان. یعنی با این همه تنعمات و امکانات، دیگر عیب و نقصی در زندگانی دنیوی تو وجود ندارد تا جای گله باقی بماند مگر موضوع مرگ، مرگ بی زحمت، مرگی که بازماندگانت را دچار کمترین زحمت و دردسر نکند. حصول چنین مرگ مطلوب و خالی از اشکال و دشواری تنها در منطقۀ گیلان میسر است، آن هم به دلیلی که ذیلاً خواهد آمد:
به طوری که بعض افراد موجه و مطلع به نگارنده اظهار داشته اند سابقاً در منطقۀ گیلان معمول بود که اگر شخصی دیده از جهان فرو می بست به خلاف روش و سنتی که در سایر مناطق ایران متداول است برای مدت یک هفته تمام تسهیلات زندگی را برای بازماندگان متوفی تدارک می دیدند تا از این رهگذر تصدیع و مزاحمتی مزید بر تألمات روحی و سوگ عزیز از دست رفته احساس نکنند، بدین ترتیب که همسایگان و بستگان متوفی متناوباً شام و ناهار تهیه دیده به خانۀ عزادار می فرستادند و به فراخور شأن و مقام متوفی از تسلیت گویندگان و عزاداران پذیرایی می کردند.
خلاصه مدت یک هفته در خانۀ عزاداران و داغدیدگان به اصطلاح محلی برنج خیس نمی شد و دودی از آشپزخانۀ آنها متصاعد
نمی گردید.
نمی دانم گیلانی های عزیز ما، اکنون نیز بر آن روال و رویه هستند یا نه؟ در هر صورت راه و رسمی نیکو و شیوه ای مرضیه بوده است زیرا اخلاقاً صحیح نیست که پس از وقوع مرگ و مصیبتی، آحاد و افراد مردم تحت عنوان تسلیت و همدردی همه روزه به خانۀ متوفی بروند و عرصه را آن چنان بر ماتم زدگان تنگ کنند که غم مرده را فراموش کرده در مقام التیام جراحتی که از ناحیۀ دوستان غافل و نادان وارد آمده است برآیند. تسلیت یک بار، همدردی هم یک بار. تردد و رفت و آمد روزان و شبان جز آنکه برای عزاداران مزید بر علت شود موردی ندارد، علاجی باید کرد که از دلهایشان خون نیاید نه آنکه قوزی بالای قوز و غمی بر غمها علاوه شود. گیلانی ها جداً رسم و سنت خوبی داشتند. امید است در حال حاضر مشمول تجددخواهی واقع نشده آن شیوۀ نیکو را به دست فراموشی نسپرده باشند.
باری، غرض این است که چون این گونه عزاداری برای مردگان مورد توجه سکنۀ سایر مناطق ایران قرار گرفته بود لذا به کسانی که با وجود زندگی مرفه و سعادتمند باز هم ناسپاسی کنند در لفافۀ هزل یا جد می گویند:"مرگ می خواهی برو گیلان."

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ اسفند ۰۲ ، ۱۰:۵۳
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم 
شهید تهرانی مقدم ستاره پنهانی در آسمان ایران بود که فقط اهل آسمانها او را می‌توانستند ببینند حسن بخاطر اراده و بینش قوی و ماموریت مهم که بر عهده داشت از دیدگان عوامل دور بود درکش سخت بود اما تلاشش برای امنیت دادن به کل جهان اسلام بود
 ایشان صفی پشت سر دارد که با هیچ ابزاری قابل دیدن نیست و دشمنان نیز دنبال یافتن او بودند اما نتوانستند مانع او شوند حسن یکی از نخبگان بود تنها نخبه ایرانی نبود 
نوع تکلیفی که حسن بعهده گرفته بود باید در گمنامی می‌زیست با تمام گمنامی زندگی پر بر کتی را برای خودش انتخاب کرد که تا ابد نان سفره امنیت برای جهان اسلام رقم زد در صورتی که راهش پر رهرو باشد قلب حسن

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ اسفند ۰۲ ، ۲۳:۴۰
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم 
امام خامنه‌ای:
🔹امروز دنیای اسلام برای غزه عزادار است. فجایعی که در غزه به دست رژیم غاصب خبیث صهیونیستی، این سگ هار انجام میگیرد، دو مطلب را نشان داد.

🔹یکی قوت ایمان اسلامی را. این مقاومتی که نیروهای مقاومت در داخل غزه انجام دادند و دشمن را مأیوس کردند، این ناشی از نیروی اسلام است. این صبری که مردم مظلوم غزه بر این بمبارانها و بر این فشارها از خودشان نشان دادند، ناشی از ایمان اسلامی بود.

🔹دومین چیز این است که تمدن غرب خودش را نشان داد. تمدن غرب، تمدنی که با ریاکاری، با نفاق، با دروغگویی دائم از بشر و حقوق بشر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ اسفند ۰۲ ، ۰۹:۵۲
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم 

چرا گاهی بدون دلیل،غمگین و دلگیر میشویم؟

🔹جابر جُعفی می گوید: 
در محضر امام باقر (علیه السلام) بودم، ناگهان دلم گرفته شد.
از امام باقر (علیه السلام) پرسیدم: 
گاهی به طور ناخوداگاه، اندوهگین می شوم، به گونه ای که اثرش در چهره ام آشکار می گردد، بی آنکه مصیبتی به من برسد یا چیز ناراحت کننده ای به سراغم آید، رازش چیست؟

🔹امام باقر (علیه السلام) فرمود:
 آری ای جابر! خداوند، انسانهای با ایمان را از سرشت

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ اسفند ۰۲ ، ۰۹:۲۹
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم 
 

بالاترین ویژگى شهید همّت 

۱. شجاعت؛ واقعاً شخصى نترس بود که سخت‌‌ترین عملیات‌‌ها، برایش کارى عادى به شمار مى‌‌رفت.

۲. اخلاص؛ به حقیقت ایشان، بنده خالص خدا بود.

۳. خوش اخلاقى و تواضع؛ هیچ ‌وقت در بین بچّه‌‌هاى لشکر محمّد رسول الله (ص‌)، خودش را به‌عنوان فرمانده مطرح نکرد، یعنى به گونه‌‌اى با بچّه‌‌ها برخورد داشت که احساس فرماندهى نمى‌‌کردند و در عین حال یک فرمانده قوى و طراح بود.
4-روابط عمومی قوی :حاج ابراهیم چون خودش را برتر نمیدانست راحت با اطرافیان ارتباط میگرفت چون اخلاقش عالی بود راحت در دلها جای میگرفت چون قابل اعتماد بود راحت الگو میشد 
5- تکلیف گرا بود :حاجی به نتیجه فکر نمیکرد به تکلیف فکر میکرد برای همین موقعی که تکلیف را مقابل خود میدید پر قدرت و عاشقانه وارد میدان میشد دوستان نیز پیرو او در میدان فعال بودند 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ اسفند ۰۲ ، ۰۷:۰۴
داود احمدپور