بسم الله الرحمن الرحیم
1. خوشی و سرور؛
2. ناخوشی و اندوه؛
3. عافیت و تندرستی؛
4. موفقیت و کامیابی؛
5. بخشش و آمرزش؛
6. احترام و محبت؛
بسم الله الرحمن الرحیم
1. خوشی و سرور؛
2. ناخوشی و اندوه؛
3. عافیت و تندرستی؛
4. موفقیت و کامیابی؛
5. بخشش و آمرزش؛
6. احترام و محبت؛
بسم الله الرحمن الرحیم
قال الإمام علیّ علیه السلام:
ما رأیتُ ظالِما أشْبَهَ بمظلومٍ من الحاسِدِ؛ نَفَسٌ دائمٌ، وقَلبٌ هائمٌ، وحُزنٌ لازِمٌ .
🌸حضرت علی علیه السلام می فرمایند:
ستمگرى ندیدم که به ستمدیده شبیه تر باشد مگر حسود؛ او جانى خسته دارد و دلى سرگشته و اندوهى پیوسته .
بحار الأنوار : 73/256/29 .
بسم الله الرحمن الرحیم
هرگز نفرین نکنید چون این نفرین ها درست مثل مرغ و خروس هایی هستند که وقت غروب به لانه باز می گردند، دامن خودتان را می گیرد.
انسان باید ۳ جا زبانش را به کار بیندازد:
برای طلب شفا، آرزوی موفقیت و دعای خیر.
چیزی که برای دیگران می خواهید، برای شما
بسم الله الرحمن الرحیم
یاد بگیر کمتر توضیح بدی
یاد بگیر محکم صحبت کنی
یاد بگیر نه بگی ...!
موفقیت یعنی :
از مخروبه های شکست، کاخ پیروزی ساختن
موفقیت یعنی :
بسم الله الرحمن الرحیم
سفر رؤسای جمهور روسیه و ترکیه به ایران و موفقیتهای چشم گیر دولت با امضای تفاهم نامه ۷۰ میلیارد دلاری با دو کشور بدون برجام و بدون اف ای تی اف و بدون آمریکا و بدون اروپا.
🔹 این یعنی ۸ سال برجام اساسا نیاز نبود و از اول می شد حتی با تحریمها اقتصاد را ساخت.
🔹 این یعنی مدیریت جهادی ثمر داده
🔹 این یعنی دیپلماسی انقلابی در یکسال جواب داد در حالی که دیپلماسی لیبرالی حتی در ۸ سال هم جواب نداد
بسم الله الرحمن الرحیم
⚫️کفه های ترازو ﻃﻮﺭﯼ ﺍﺳﺖ که ﻫﺮ ﮐﺪﺍﻡ ﺑﻪ ﻫﺮ ﻣﯿﺰﺍﻧﯽ ﮐﻪ ﺑﺎﻻ ﺭﻭﺩ،ﺁﻥ ﯾﮑﯽ ﺑﻪ ﻫﻤﺎﻥ ﻣﯿﺰﺍﻥ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﻣﯽﺁﯾﺪ.
⚫️ﻗﺪﺭﺕ ﻭ ﺑﺮﺩﺑﺎﺭﯼ ﺩﺭ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻣﺜﻞ ﮐﻔﻪﻫﺎﯼ ﺗﺮﺍﺯﻭ ﺍﺳﺖ. ﯾﻌﻨﯽ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩﺍﯼ ﮐﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻗﺪرتش ﺑﺎﻻ ﻣﯽﺭﻭﺩ ﻣﺘﺎﺳﻔﺎﻧﻪ ﺑﻪ ﻫﻤﺎﻥ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺁﺳﺘﺎﻧﻪﯼ ﺗﺤﻤﻠﺶ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﻣﯽﺁﯾﺪ.
⚫️ﺷﻤﺎ ﻣﯽﺑﯿﻨﯿﺪ ﺍﯾﻦﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺭﺋﯿسند ﻭ ﻣﺪﯾﺮند و ﺳﻤﺘﯽ ﺩﺍﺭﻧﺪ،ﺑﻌﻀﯽ ﻫﺎﯾﺸﺎﻥ ﺍﯾﻦ ﻃﻮﺭیند. ﺍﺻﻼ ﻧﻤﯽﺷﻮﺩ ﺑﺎ ﺁﻥﻫﺎ ﺣﺮﻑ ﺑﺰﻧﯿﺪ! ﭼﺮﺍ؟ ﭼﻮﻥ ﻗﺪﺭﺕ ﺑﺎﻻﺳﺖ.ﺑﻪ ﻫﻤﺎﻥ ﻣﯿﺰﺍﻥ ﺁﺳﺘﺎﻧﻪﯼ ﺗﺤﻤﻠﺶ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﺍﺳﺖ.ﻧﻤﯽﺗﻮﺍﻧﺪ ﯾﮏ ﻧﻘﺪﯼ ﺑﺸﻨﻮﺩ.ﺯﻭﺩﯼ ﮔُﺮ ﻣﯽﮔﯿﺮﺩ!
بسم الله الرحمن الرحیم
💢 #شکار_لاشخورها در عملیات دشمن شکن #مرصاد
درست ۶ روز پس از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت سازمان ملل از سوی ایران ، مقارن ساعت ۱۴:۳۰ سوم مرداد سال ۶۷ منافقین و ارتش عراق به تصور اینکه اوضاع داخلی ایران نابسامان است ، عملیات مشترک خود را با هجوم زمینی از مسیر سرپل ذهاب و از جنوب گردنه پاتاق (نزدیکی سرپل ذهاب) آغاز و به طرف شهر کرند غرب پیشروی کردند.
بسم الله الرحمن الرحیم
🎥 فیلم | #روایت_فتح - ضیافت، رمز پیروزی
🌷شهید مرتضی آوینی:
💠 وقتی تعالی ارواح ما در مبارزه و جهاد باشد ...بروز موانع و مشکلات، نعمتی است تا ما تزکیه شویم و استقامت پیدا کنیم
بسم الله الرحمن الرحیم
خواهری تعریف میکرد ::
توی محوطه دانشگاه باد خیلی شدیدی می وزید، طوری که مجبور بودی چادرت را محکم دور خودت بپیچی تا مبادا باد چادر از سرت برگیرد.
به وسط محوطه رسیده بودیم.شدت باد و گرد و خاک آنقدر زیاد بود که ناخودآگاه چشمهایمان را بستیم و وسط محوطه ایستادیم. در همین شلوغی، باد چادر دختری را از سرش برداشت و چند متر آنطرفتر پرتاب کرد. کل محوطه پر شد از صدای خنده های پسران هرزه ای که چادر دختر را مسخره میکردند. بیچاره آن دختر اشک چشمش را پاک کرد و خواست به طرف چادرش برود که از بین جمع پسری آرام چادر دختر را برداشت، تمیز کرد و به طرف دخترک آمد. لحن صدایش هنوز در خاطرم هست.
بسم الله الرحمن الرحیم
خانم معلم در دفتر تنها بود که پسر کوچکی آرام درِ دفتر را باز کرد و با لحن محتاطی او را صدا کرد.
خانم معلم او را شناخت، اما بدون آن که بخواهد نارضایتی خودش را به رویش بیاورد، گفت: تو در امتحان نمره 9 گرفتی.
تو تنها کسی هستی که نمرۀ قبولی نگرفته
پسرک با خجالت و در حالی که صورتش سرخ شده بود سرش را بلند کرد و گفت:
خانم معلم چِن ، میشود... میشود یک نمره به من ارفاق کنید؟
خانم چِن با عتاب مادرانهای سرش را تکان داد و گفت: یک نمره ارفاق کنم؟!
این ممکن نیست. من طبق جوابهایی که در برگۀ امتحانت نوشتهای به تو نمره دادهام.
او اضافه کرد: نگران نباش. من که نمیخواهم به خاطر ضعفت در امتحان، تو را تنبیه کنم. تو باید در امتحان بعد تلاش بیشتری کنی و نمرۀ بهتری بگیری.
پسر با صدایی که نشان میداد خیلی ترسیده گفت: اما مادرم کتکم میزند.
خانم معلم ساکت شد. او آرزوی والدین را درک میکرد که میخواهند بچههایشان بهترین نمرهها را کسب کنند و موفق باشند؛ از طرفی نمیتوانست در برابر بچههای بازیگوشی که در امتحاناتشان ضعیف هستند، نرمش نشان دهد.
اما یک موضوع دیگر هم بود. او میدانست که کتک خوردن بچهها هم هیچ کمکی به تحصیلشان نمیکند و حتی تأثیر منفی آن ممکن است آنها را از تحصیل بازدارد.
نمیدانست چه تصمیمی بگیرد. یک نمره ارفاق بکند یا نه. او در کار خود جداً اصول را رعایت میکند. اما به هر حال قلب رئوف مادرانه هم داشت.
نگاهی به پسرک کرد. هنوز تمام تن پسرک از ترس میلرزید و به گریه هم افتاده بود.
عاقبت رو به پسرک کرد و گفت:
ببین!، این پیشنهادم را قبول میکنی یا نه؟
من به ورقهات یک نمره «ارفاق» نمیکنم.
فقط میتوانم یک نمره به تو «قرض» بدهم.
تو هم باید در امتحان بعدی 2برابر آن را، یعنی2نمره، به من پس بدهی. خوب است؟
پسرک با شادی گفت: چشم! من حتماً در امتحان بعدی 2نمره به شما پس میدهم.
او با خوشحالی از خانم معلم تشکر کرد و رفت.
از آن پس برای این که بتواند در امتحان بعدی قرضش را به خانم معلم پس بدهد، با دقت زیاد درس میخواند.
تا این که در امتحان بعد نمرۀ بسیار خوبی کسب کرد. از طرف مدرسه به او جایزهای داده شد.
از پسِ آن «درس» که خانم معلم به او داده بود، مقطع دبیرستان را با نمرات عالی پشت سر گذاشت و وارد دانشگاه شد.
او همیشه ماجرای قرض نمره را برای دوستانش تعریف میکند و از بازگویی آن همیشه هیجان زده میشود.
زیرا میداند که نمرهای که خانم معلم آن روز به او قرض داد، سرنوشتش را تغییر داد.
آن پسرک جوان اکنون جزو ده ثروتمند دنیاست... او رییس بزرگترین کمپانی عرضه کننده محصولات بهداشتی و آرایشی به سراسر جهان است!
👌مراقب تاثیر تصمیماتمان بر سرنوشت افراد باشیم...!