دست‌نوشته‌های کمیل

بایگانی

۳۴۹ مطلب در تیر ۱۴۰۱ ثبت شده است

بسم الله الرحمن الرحیم

چهارم تیرماه برابر است
با سالروز شهادت بزرگ مردی که
گمنام زیست و گمنام اما خوشنام
و مظلومانه به شهادت رسید.
فرمانده سپاه‌ششم امام‌جعفرصادق(ع)
فرمانده قرارگاه اطلاعاتی سری نصرت
سردار گمنام میدانهای کرخه‌نور،خیبر و بدر
که معروف به سردار هور شد ...
#شهید_سرلشکر_علی_هاشمی
#جزیره‌_مجنون_۱۳۶۷

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ تیر ۰۱ ، ۱۸:۳۱
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم

با دردهایم به خدا نزدیک تر می شوم*

در بازی دراز درعملیات اول که ایشان مجروح شدند یک تیر به گردنش خورد و در گلوی او گیر کرده بود خارج نشده بود و لیکن به لطف خدا زنده ماند و برای اینکه در ادامه عملیات باشند به معالجه ادامه نداد و تیر در گلویشان بود.
در عملیات دوم بازی دراز ایشان فرمانده بودند و در آنجا باز هم یکبار دیگر مجروح شد یک تیر به فکش خورد و استخوان فک (سمت چپ) و همچنین سمت راست از آرنج به پائین به علت برخورد با ترکش مقداری از گوشت و استخوان آن از بین رفت و چند ترکش هم به قسمت ران سمت راست بدنش خورد و شدت جراحت خیلی شدید بود بطوری که بعد از وارد شدن به تهران مدتی در بیمارستان بود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ تیر ۰۱ ، ۱۸:۲۱
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم


20 کاری که همیشه بعد از انجامشان پشیمان می شوید :

1. هر بار کاری را فقط به خاطر پول درآوردن شروع می‌کنید، پشیمان می‌شوید.

2. هربار از فرصتی استفاده نمی‌کنید، پشیمان می‌شوید.

3. هربار در عصبانیت به کسی ایمیل یا پیامک می‌زنید، پشیمان می‌شوید.

4. هربار به همسرتان خیانت می‌کنید یا دل او را می شکنید پشیمان می‌شوید.

5. هربار به رئیستان می‌گویید می‌خواهید از کار بیرون بیایید، پشیمان می‌شوید.

6. هربار که یکی از علایقتان را کنار می‌گذارید، پشیمان می‌شوید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ تیر ۰۱ ، ۱۰:۰۱
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم


 بارها من گفته‌ام، خاکریز شهدا در مقابل دشمنان دین و حقیقت، خاکریز اوّل است؛ خاکریز دوم، خانواده‌های شهدایند. پشت سرِ آنها شما هستید. ۱۳۸۰/۰۸/۲۰

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ تیر ۰۱ ، ۱۰:۰۱
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم

🔺رئیسی: ماهانه ۱۲ ،۱۳ هزار میلیارد تومان که در دولت قبل هزینه شده بود و الان فاکتور شده را می‌پردازیم

 رئیس‌جمهور در جمع مردم خراسان شمالی:
🔹بدون تحمیل قرارداد جدید فروش نفت افزایش پیدا کرد. درآمد کشور افزایش پیدا کرد؛ بخشی از این درآمد صرف کسری بودجه ۴۸۰هزار میلیاردی و صفر کردن تنخواه گذشته می‌شود، ماهانه ۱۲هزار میلیارد بابت فاکتورهایی که قبلا خرج شده پرداخت می‌کنیم.
🔹تا روزی که در دولت باشم بنا دارم که سخن مردم را از نزدیک بشنوم. ممکن است برخی از افرادی که این دیدارها را مورد سرزنش قرار می‎دهند تجربه این دیدارها را نداشته باشند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ تیر ۰۱ ، ۰۹:۱۱
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم

#ابوذر،
در دوران خلافت #عثمان در مسجد النبی  با سخنانی صریح، خاندان پیامبر را #ستارگان_هدایت‏ و امیرمومنان #علی(ع) را #وصی پیامبر دانست و به مردم نهیب زد:
«اگر کسی را که خدا مقدم داشته است، مقدم می‌کردید... و #ولایت را در اهل‌بیت پیامبرتان می‌نهادید،
از آسمان و زمین روزی می‌خوردید و هیچ یک از دوستان خدا #فقیر نمی‌شد و هیچ یک از #فرایض_الهی از بین نمی‌رفت.»

📚یعقوبی، تاریخ، ج‏2، ص171.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ تیر ۰۱ ، ۰۹:۰۸
داود احمدپور


بسم الله الرحمن الرحیم
💢 *شب آخرِ شهید چمران*

غاده همسرِ شهید دکتر مصطفی چمران از آخرین شبِ همراهی‌اش با شهید چنین می‌گوید:
تا شبی که از من خواست به شهادتش راضی باشم.
آن شب قرار بود مصطفی تهران بماند. گفته بود روز بعد برمی‌گردد. عصر بود و در ستاد نشسته بودم… ناگهان در اتاق باز شد، من ترسیدم، که مصطفی وارد شد. قرار نبود برگردد. مرا نگاه کرد، گفت: «مثل این که خوش‌حال نشدی دیدی من برگشته‌ام؟ امشب برای شما برگشتم.»
گفتم: «نه مصطفی! تو هیچ‌وقت به خاطر من برنگشتی! برای کارِت آمدی.»
مصطفی با همان مهربانی گفت: «امشب برگشتم به خاطر شما. از احمد سعیدی بپرس. امشب اصرار داشتم برگردم، با هواپیمای خصوصی آمدم که این‌جا باشم.»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ تیر ۰۱ ، ۱۷:۴۳
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم

عارفی در «بصره» زندگی می کرد. روزی هوس "خرما" کرده بود اما سکه‌ای برای خرید نداشت. نزد خرمافروش رفت و کفش‌هایش را به او داد و گفت: "در ازای اینها به من مقداری خرما بده"
خرمافروش که کفشهای کهنه او را دید، آنها را بر زمین انداخت و گفت: "اینها هیچ ارزشی ندارند، عارف، کفش‌هایش را برداشت.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ تیر ۰۱ ، ۱۶:۱۹
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم

حکایت شده است که یکی از علماء، احادیث حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را فراهم می‌کرد و می‌نوشت تا آنها را در کتابی گِرد آوَرَد
روزی شنید که عربی بیابانی حدیثی از احادیث آن حضرت را می‌داند و حفظ کرده است،
از این رو به سوی محل زندگانی مَرد عرب سفر کرد تا حدیث را از او بشنود و بنویسد
هنگامی که به خانه مرد عرب رسید، دید که او گوشه ای از جامه‌اش را در چنگ گرفته و آن را به اسبی که از او می‌گریزد و دور می‌شود نشان می‌دهد
اسب گمان کرد که مرد عرب در زیر جامه‌اش غذایی دارد،

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ تیر ۰۱ ، ۱۶:۱۷
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم


⛔️ *گام اول*


مرد مجازی: سلام خواهرم

زن مجازی: سلام (هر چه باشد جواب سلام واجب است!🤔)

مرد مجازی: خواهری من قصد مزاحمت ندارم. فقط به‌عنوان برادرتان درخواستی دارم.

زن مجازی: (باکمی تعلل و تأمل) خواهش می‌کنم، بفرمایید!😏

مرد مجازی: من رفتار شمارا در گروه‌ها  دیده‌ام. شما واقعاً خانم موقر و فهمیده‌ای هستید. من در فضای مجازی به دنبال کسی مثل شما هستم که مثل خواهرم مواظبم باشد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ تیر ۰۱ ، ۱۶:۱۲
داود احمدپور