دست‌نوشته‌های کمیل

بایگانی
آخرین مطالب

محمد ابراهیم همت 2

دوشنبه, ۲۱ اسفند ۱۴۰۲، ۰۹:۳۱ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم 
 

⚪️شرح شفا یافتن ابراهیم همت👇

▫️می‌خواستم برم کربلا زیارت امام حسین(علیه‌السلام)
همسرم سه ماهه باردار بود
التماس و اصرار که منو هم ببر،
مشکلی پیش نمی‌آید

هرجوری بود راضیم کرد.
با خودم بردمش؛
اما سختی سفر به شدت مریضش کرد.
وقتی رسیدیم کربلا

اول بردمش دکتر...

دکتر گفت:
"احتمالاً جنین مرده.
اگر هم هنوز زنده باشه،
امیدی نیست چون علایم حیاتی رو نداره."

وقتی برگشتیم مسافرخونه
خانم گفت:
《من این داروها رو نمی‌خورم!
بریم حرم.
هر جوری که می‌تونی منو برسون به ضریح آقا!》

زیر بغل‌هاش رو گرفتم
و بردمش کنار ضریح.
تنهاش گذاشتم
و رفتم یه گوشه‌ای واسه زیارت.

با حال عجیبی شروع کرد
به زیارت.

بعد هم خودش بلند شد و رفت
تا دم در حرم.

صبح که برای نماز صبح بیدارش کردم.

با خوشحالی بلند شد و گفت:
《چه خواب شیرینی!
الان دیگه مریضی ندارم.》

بعد هم گفت:
《توی خواب یه خانمی رو دیدم
که نقاب به صورتش بود،
یه بچه‌ی زیبا رو گذاشت توی آغوشم...》

بردمش پیش همون پزشک.
۲۰ دقیقه ای معاینه کرد.
آخرش هم با تعجب گفت:
"یعنی چه؟
موضوع چیه؟
دیروز این بچه مرده بود،
ولی امروز کاملاً زنده و سالمه!
اونو کجا بردید؟
کی این خانم رو معالجه کرده؟
باور کردنی نیست،
امکان نداره!؟"

خانم که جریان رو براش تعریف کرد
ساکت شد و رفت توی فکر...

وقتی بچه به دنیا اومد
اسمش رو گذاشتیم
محمدابراهیم
محمدابراهیم همت

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲/۱۲/۲۱
داود احمدپور

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی