دست‌نوشته‌های کمیل

بایگانی
آخرین مطالب

۶۱۶ مطلب با موضوع «ستارگان هدایت» ثبت شده است

بسم الله الرحمن الرحیم 
 

فرمانده تیپ ۴۴ قمر بنی‌هاشم (ع)

شهید محمدرضا زاهدی  از ابتدای جنگ تحمیلی رژیم بعثی علیه ایران با پذیرش مسئولیت‌های مختلف یگانی در سپاه پاسداران رشادت‌ها و جانفشانی های زیادی را از خود نشان داد.

💠 خاطره ای از شهید زاهدی:

▫️رمضان الله وکیل، جانشین تدارکات تیپ ۴۴ قمر بنی‌هاشم (ع) در دوران دفاع مقدس و از فعالان تدارکات و پشتیبانی جنگ، به بیان خاطره‌ای از یکی از فداکاری‌ها و ازخودگذشتگی‌های این سردار بی‌ادعا و دلاور در بحبوحه عملیات بدر و در قامت فرماندهی تیپ ۴۴ قمر بنی‌هاشم (ع) لشکر ۱۴ امام حسین (ع) پرداخته

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ فروردين ۰۳ ، ۱۵:۰۳
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم 

 راوی: #اسدالله_سلیمانی

روز #بمباران_شیمیایی #مقر_تخریب_در_ بیاره من هم اونما بودم.
خبر #شهادت_بچه ها در مقر نزدیک خط رسیده بود و حاج مجید و احمد خسروبابایی رفته بودند برای پیگیری کارهای آنها.
ما در#مقر_تخریب در بیاره مستقر بودیم. 
نماز ظهر و عصر تمام شده بود ولی هنوز ماشین غذا نرسیده بود. 
برخی بچه ها خودشان با بعضی خورا کیها که از چادر تدارکات و بقیه چادرها گیر می آوردند سیر می کردند. 
من خودم یک مقدار از نوعی سبزی های بهاری که قابل خوردن بود خوردم
احنمال میدادم که هواپیماهای دشمن برای بمبارون پیداشون بشه. رفتم داخل ساختمان و ماسک شیمیایی رو به صورت زدم ودراز کشیدم با

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ فروردين ۰۳ ، ۱۱:۴۸
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم 

شهید روز طبیعت
تخریبجی شهید رضا استاد
شهادت :  ۱۳ فروردین ۶۷
شهر بیاره عراق
شهادت با بمب شیمیایی

راوی: برادر اسماعیلی پور

رضا از بچه های با صفای جنوب شهر بود خودش میگفت بچه شاه عبدالعظیم. 
خیلی لوطی منش بود. از همون ابتدای ورودم به گردان تخریب یه سری از بچه های شاه عبدالعظیم تازه دوره آموزشی تخریبشون شروع شده بود. اگر اشتباه نکرده باشم مربیشون برادر بزرگوار کوهی مقدم بود که این حقیر هم با ایشان هم دوره شدم .توی مسیر رفتن به منطقه عملیاتی توی اتوبوس نشسته بودم که رضا اومد کنارم با همون گویش داش مشتیش.
بهم گفت چطوری بچه محل! 
منم زدم زیر خنده 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ فروردين ۰۳ ، ۱۱:۴۳
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم 
 خاطره ای از شهید هاشم کلهر، پهلوان گردان مقداد
 
به اتفاق هاشم کلهر و سه نفر دیگر از نیروهای  اطلاعات و عملیات آمدیم تهران تا با هیئت کوه نوردی، آموزش صخره نوردی ببینیم تا بهتر بتوانیم روی ارتفاع سخت و صعب العبور "بمو" در نزدیکی سر پل ذهاب کار کنیم. یک روز با طناب، یک شیب معکوس را آمدیم پایین، هاشم گفت من میخواهم این مسیر را که با طناب آمدیم با دست بروم بالا. او از دستان بسیار قوی برخوردار بود. وقتی جایی را می گرفت، انگار با گیره محکم کرده بود. از دستش رها نمی شد. ما کار هاشم را که صعود از شیب معکوس بود،  تماشا می کردیم، صعودی فوق العاده سخت که او با چنان با مهارتی این کار را انجام داد که موجب حیرت حضار شد!!
ایام آموزش ما مصادف بود با ماه رمضان. شبهای قدر بعد از آموزش می رفتیم پای منبر شیخ حسین انصاریان. یکشب که داشتیم به آنجا می رفتیم،از دور صدای شیون و ناله مردم بگوش می رسید. هاشم پرسید چه خبره؟ با تعجب گفتیم مثل اینکه شب قدر هست! شب استغفار و توبه.

هاشم با تعجب گفت: خب!! گناه نکردن که راحت تر از این گریه زاری هست! گناه نکن این همه هم شیون لازم نیست!

راوی: احمدکوچکی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ فروردين ۰۳ ، ۲۱:۱۷
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم 
 

شهید ابوالفضل رفیعی، به روایت محمدباقر قالیباف:

🔹ابوالفضل یک طلبه رزمنده و عملیاتی بود. چندین بار مجروح شده بود، در جبهه‌های کردستان تا جنوب. در یکی از مجروحیت‌ها پشت ابوالفضل پر شده بود از ترکش‌های ریز که در سطح پوست متوقف شده بودند. گفتم ابوالفضل شانس آوردی که ترکش‌های عمیق نیست وگرنه آبکش شده بودی. برگشت و گفت من اینطور شهید نمی‌شوم. من «ابوالفضل» هستم و قراری با خدا دارم. من باید برسم به فرات و علقمه.
گذشت تا شب عملیات خیبر. دم غروب در آب‌راه «شط علی» آماده حرکت شده بودیم که صدایم کرد و گفت ببین باقر، امشب شب رفتن من است. من امشب به فرات می‌رسم و موعد قرارم با خدا امشب است. گفتم شوخی نکن. گفت مطمئنم که ما دیگر همدیگر را در این دنیا نخواهیم دید. همدیگر را محکم در آغوش گرفتیم. با لبخند گفت من بچه دارم اما خیلی دوست داشتم پسر دیگری می‌داشتم و نامش

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ فروردين ۰۳ ، ۱۳:۲۲
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم 

 🍀شهیدان ماشاالله صفاری و حسین ارسلان از اولین شاعران دفاع مقدس و دیگر شعرای استان کرمان هستند که به مناطق جنگی رفتند تا صدای انقلاب و جنگ را با سلاح شعر به گوش همه عالم برسانند

🍀بخشی از زندگی نامه این شهیدان را با یکدیگر به مرور می نشینیم:

🍀استان کرمان دو شاعر شهید  دفـــــــاع مقـدس تقدیم اسلام کرد. شهیـــــد حسین ارسلان(رخشا) متولد 25 بهمن 1324 عضو کانون اسلامی شورای اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی رفسنجان بود.

🍀شهید حسین ارسلان درتاریخ 1364/9/11 به همراه شاعر شهید «ماشاالله صفاری» و دیگر شعرای استان کرمان به مناطق جنگی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ فروردين ۰۳ ، ۱۱:۳۲
داود احمدپور

 

🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین🌷

✍️ سوم فروردین ماه مصادف با چهل و دومین سالروز🌹شهادت مربی بسیجی🌹شهید غلامرضا معروفی بر خانواده معظم و همرزمان گرامی باد.💐

  تولد : پانزدهم فروردین ماه سال۱۳۴۱ 
شهادت : سوم فروردین ماه سال۱۳۶۱
 عملیات : فتح المبین 
محل شهادت : دشت عباس
نحوه شهادت : اصابت ترکش
آرامگاه : گلزار شهدای شهربابک
مسئولیت : مربی آموزش بسیج شهرستان شهربابک
شهادت در سجده یوسف شریف

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ فروردين ۰۳ ، ۰۴:۳۳
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم
 

 یادی از شهید حسن محمودی (●ولادت: ۱۳۵۰، قم  ☆  ○شهادت: ۱۳۶۶، عملیات والفجر۱۰  ☆  ■مزار: گلزار شهدای علی بن جعفر"علیه‌السلام" قم)


🌷 نوجوانی ۱۶ ساله‌ به نام "حسن محمودی" امدادگر گروهان قمر بنی هاشم(علیه‌السلام) از گردان سید الشهداء(علیه‌السلام) لشکر۱۷ علی‌بن‌ابی‌طالب(علیه‌السلام) بود.

♦️ در بمباران شیمیایی ۲۸ اسفند ۱۳۶۶ از ماسک خود برای زنده نگه داشتن سایر مصدومانی که ماسک نداشتند استفاده کرد
و جانِ شریفش را به خدا هدیه داد
و به درجه رفیع شهادت نائل آمد ...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ اسفند ۰۲ ، ۲۲:۵۸
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم 

شهید تجلایی، آموزش تاکتیک در پادگان امام علی (ع) تهران، برای فرماندهان گردان‌های سراسر کشور از جمله شهید «حاج قاسم سلیمانی» را برعهده داشت؛ از این رو حاج قاسم که شناخت کاملی از شهید تجلایی داشت. بر همین اساس زمانی که کتاب «شهادت شکار» در حال آماده‌سازی بود، تقریظی برای این کتاب نوشتند که در بخشی از آن متن، یاد شهید تجلائی را به عنوان مربی خود و فرماندهی منحصر بفرد گرامی داشته‌اند. متن دست‌نوشته «حاج قاسم سلیمانی» به این شرح است: 👇👇

بسمه تعالی

✍️ «این دست نوشته‌های زیبا و عبرت آمیز [کتاب شهادت شکار] را خواندم. تمام تجلی عمق قلبی شهید تجلایی بود. دینداری عمیق، بی‌تاب شهادت، شجاعت در عمل، فهم در تدبیر، ذکاوت در اداره، بیزاری از دنیا و همه توجه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ اسفند ۰۲ ، ۱۳:۰۱
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم 
 

انگار توانش بعد از جانبازی 
دوبرابر شده بود

مادر شهید خرازی از خبر جراحت پسرش روایت  می‌کرد: "دست حسین در عملیات خیبر قطع شد؛ وقتی این خبر را شنیدم از هوش رفتم؛ توی بیمارستان یزد به دیدارش رفتم؛ گفتم «حسین، نکنه من بمیرم و تو را دیگر نبینم؟» و حسین گفت «نه مادر انشاءالله عمر طولانی داشته باشی». بعد گفت «مامان، طاقت داری دست مرا ببینی»؛ گفتم «مگه چی‌شده»؛ دکمه‌های پیراهنش را که باز کردم گفتم «حسین! پس دستت کجاست؟» و دوباره از هوش رفتم. فکر می‌کردم حالا که یک دست ندارد، دیگر نمی‌تواند هچ کاری انجام دهد؛ اما انگار توانش بعد از جانبازی دو برابر شده بود؛ همه کارهایش را خودش انجام می‌داد، کاری کرد که من هیچ وقت احساس نکردم او یک دست ندارد."

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ اسفند ۰۲ ، ۱۱:۴۱
داود احمدپور