شعبانیه (11)

بسم الله الرحمن الرحیم 
استوار فضل علی فرمانده ژاندارمری فردی صادق پرکار ولی بی سواد بود  خبر دادند در محدوده او دزدی شده  با تلاش موفق شد دزد را دستگیر کند پرونده اش را کامل کرد دزد را با پرونده به مرکز برد تحویل داد به محل خدمت برگشت به محض رسیدن دید دزد روبروی ژاندارمری قدم میزند تعجب کرد چی شد زودتر از من برگشت چند وقت بعد دوباره خبر دادند دزدی شده استوار بعد از تلاش متوجه شد همان دزدی قبلی است او را بازداشت کرد پرونده اش را کامل کرد به مرکز برد تحویل داد به محل خدمت خود برگشت تا رسید دید دوباره دزد زودتر از او برگشته بر تعجب او افزود  برای بار سوم خبر دادند دزد را گرفت تحویل داد بار چهارم  و بار پنجم  دزد را گرفت تحویل داد هر بار زودتر از استوار به محل خود بر می‌گشت استوار ناراحت و عصبانی اومد توی پاسگاه گروهبان را صدا کرد به گروهبان گفت کتاب قانون را بیاور او کتاب را آورد برایم‌بخوان گروه هبان شروع کرد به خواندن و مرتب گفت طبق ماده طبق ماده ماده ۱ ماده ۲ ماده ۳ ماده ۴ مرتب این ها را گفت تا انتها همش اینجور بود انتها استوار گفت گروهبان این کتاب که همش صحبت های ماده هاست از نرهای خبری نیست گروهبان که  تصور کرده بود استوار شوخی می کند گفت بله همینطوره همش ماده است استوار گفت برو یک قلم بیاور و بنویس گروهبان گفت چی بنویسم بنویس طبق نظر نر فضلی هرگاه دزدی را پنج مرتبه گرفتی پرونده‌اش را کامل کردی به مرکز تحویل دادی مرکز او را آزاد کرد نر فضل علی مجاز است دزد را اعدام کند به پاسگاه خبر دادند دزدی شده استوار دزد را پیدا کرد همان دزد است پرونده را کامل کرد وسط پایگاه دزد را اعدام کرد مرکز خبردار شد دزد توسط استوار اعدام شده به عنوان شاکی از استوار سوال کردند چرا این کارو کردی مگر ما قانون نداریم تو سر خود را عمل می کنی استوار جواب داد قانون شما به  درد ماده‌ها می خورد من نر هستم پس بنابراین دزد  باید مجازات می شد و من مجازاتش کردم 
اجرای قانون شرط بقای سلامت جامعه و دین مردم است برای اجرای ان باید غیرتمند بود غیرتمندان ایرانی تا به امروزبا غیرتمندی ایران ما را حفظ کردند