دست‌نوشته‌های کمیل

بایگانی
آخرین مطالب

۷۶ مطلب با موضوع «مسیح کردستان» ثبت شده است

بسم الله الرحمن الرحیم
 

💠 .. #جلالی دوید سمت گروهی که تازه از تهران رسیده بودند و در محوطه سرگردان بودند. پشت سرشان سه اتومبیل سیمرغ پر از نیرو وارد محوطه شدند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ دی ۰۰ ، ۱۳:۵۲
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم

💠 .. #بروجردی مدام در اتاق قدم می زد و به تک تک نیروهایی که وارد می شدند برنامه می‌داد و میرفت سر وقت نقشه بزرگی که به سینه دیوار چسبیده بود. آشنایی او با #جلالی برمی‌گشت به #پادگان_ولیعصر. از او پرسید: "از قصر چه خبر غلام؟"

 

🔸 #جلالی نفس تازه کرد و گفت: دیشب عراقی ها منور می انداختند بالا سر ساختمان سپاه. گمانم با گرای ستون پنجم دقیق هدف می گیرند، توپ می زنند توی شهر و بعد تانک ها راه می افتند تو خیابان.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ دی ۰۰ ، ۰۹:۵۵
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم

💠 صدای بمباران از سمت پالایشگاه او را به خود آورد. از دودی که بر فضای شهر سایه افکنده بود دلش گرفت. تصویر آشفته مردم شهر را در ذهن مرور می کرد. گاه دلش توی #نفت_شهر بود و گاه #قصرشیرین، جوانی از قصر شیرین آمده بود؛ جوانی سیاه چهره با موی وزوزی از اهالی قصرشیرین او از یاران #مالکیان بود. خبر آورده بود از دیشب تا صبح در دل محاصره در حال نبرد با عراقی هایی است که وارد شهر شدند. خبر، خبر، خبری که با سقوط بود با عقب نشینی و یا شهادت، خبری که با تمام شدن مهمات بود یا نداشتن اسلحه برای مقاومت. آن جوان گریه می کرد و می گفت: "اگر اسلحه و فشنگ داشتیم شاید عراقی ها به این راحتی وارد شهر نمی شدند."

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ دی ۰۰ ، ۱۱:۲۷
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم

حالا ما کجای کاریم؟

- بروجردی: همین که خودتان را به منطقه برسانید متوجه خواهید شد. کاری کنید که پیشروی عراق متوقف شود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ دی ۰۰ ، ۱۸:۳۸
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم

 

روایتی از حماسه آفرینی‌های «مسیح کردستان»؛ وقتی شهید بروجردی داغ ایجاد  اسرائیل دوم را بر دل آمریکا گذاشت+تصاویر- اخبار لرستان - اخبار استانها  تسنیم | Tasnim

 جنب و جوش نیروها جان دیگری به آن جا داده بود. #بروجردی از هر ارگان که عقلش می رسید امکانات می گرفت. دوبار رفت استانداری اما دست خالی برگشت. صف طولانی اتومبیل ها در پمپ بنزین ها فضای شهر را عوض کرده بود. وقتی برگشت قرارگاه چشمش افتاد به جعبه های قهوه ای رنگ که قبضه های ام-یک و برنو را از درونش بیرون می آوردند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ دی ۰۰ ، ۱۴:۳۷
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم

بروجردی وارد اتاق فرماندهی شد. نقشه ها مرتب و منظم روی میز چیده شده بود و نشان می داد کار اعتمادزاده است. او کوچک ترین رفتار نیروها را زیر نظر می گرفت. از وقتی نظم و نظام ستاد را تحویل بختیاری و اخباری داد کمی خیالش راحت شد. رفت پشت پنجره. افق نگاه خود را تا دور دست ها میدان داده بود. از آنجا پالایشگاه، میدان اصلی شهر و حتی فرودگاه را هم می توانست ببیند. چشم که تیز می کرد حتی #طاق_بستان معلوم بود. ناگهان صدای مهیبی شنید. دود و انفجار بود که از قلب فرودگاه شعله ور می شد. انفجار بعدی خیلی نزدیک تر بود. ساختمان لرزید و #بروجردی کف اتاقدرازکش شد. #میگ‌های_عراقی پالایشگاه را هم بمباران کرده بودند. سایه  سنگین دود سیاه بر آسمان شهر خیمه زده بود. مردم وحشت زده می‌دویدند تا جایی پناه بگیرند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ دی ۰۰ ، ۱۵:۳۴
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم

عملیات پاکسازی از طریق قرارگاه مشترک روی غلطک افتاده بود، اما با #عزل_صیادشیرازی از فرماندهی قرارگاه غرب، برگشت سرجای اول. «فرصت خوبی است که تجربه #صیاد را در سپاه به کار بگیریم. برنامه ریزی نظامی؛ همان کاری که سپاه لازم دارد.»

🔸جوانی با قد متوسط و هیکلی نسبتا چاق وارد دفتر ستاد شد که #بروجردی تاکنون او را ملاقات نکرده بود.

- بروجردی: به نظر می رسد کلافه اید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ دی ۰۰ ، ۲۲:۳۲
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم
💠 #صیاد نفس تازه کرد و نگاهش قفل شد به چهره #بروجردی: "بعضی از این ابهام ها را دوستان پاسخ دادند. اما جنگ در #کردستان؛ جنگی که دشمن زیر سایه کوتاهی همان #حسن_نیت آغاز کرد. ما در #دوران_فترت نه جنگ، نه صلح آموختیم با این دشمن چگونه وارد جنگ شویم. تلاش #بروجردی برای جدایی مردم از #ضدانقلاب و تشکیل #سازمان_پیشمرگان جواب داد. چند سال است که ارتش در

کردستان وارد جنگ نشده از سال ۱۳5۸ تاکنون.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ دی ۰۰ ، ۱۹:۴۲
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم

متوسلیان گزارشی از #مریوان و #دزلی داد و گفت که چرا #نقش‌بندی به عراق گریخت و ردپای او در #کنفرانس_طائف پیدا شد. جلسه از مسیر کارشناسان نظامی به سمتی رفت که می توانست عملکرد #صیاد را شفاف کند، #بروجردی خیلی آرام شروع کرد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ دی ۰۰ ، ۱۹:۵۷
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم

- بروجردی: او از تو ناامید شده. شاید درجه سرهنگی را هم پس بگیرد.

- صیاد: با سرگردی هم می توان جنگید، پاسدار بی نام و نشان

#بروجردی دو بازویش را محکم فشرد و پیشانی اش را بوسید. صیاد گفت: "کاش من هم یک کرد بودم."

بروجردی متعجب از او پرسید: که چی؟"

- که مرا هم چون کردها دوست بداری؛ #مسیح_کردستان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ دی ۰۰ ، ۰۶:۴۹
داود احمدپور